شهر موشها
سلام گل پسر نازم:
امشب با هم دیگه رفتیم سینما شهر موشها برنامه قدیمی که دوران کودکی ما از تلویزیون پخش میشد خیلی با حال بود به شما که خیلی مزه داد چند روزی بود که میخواستم ببرمت اما نمیشد امشب دیگه بابا محمد زحمت کشید رفت برامون بلیط گرفت از اونجایی که خیلی شلوغ بو یه سانس هم ۱۰تا۱۲ اضافه کردن من و تو خاله نیلو و بابا هم سانس آخر رفتیم خیلی دوست داشتم رها رو هم میبردیم اما متاسفانه رها حالش خوب نبود تب داشت گذاشتیمش پیش مامان نسرین و خودمون رفتیم . تو سینما خیلی لذت بردی وقتی همه دست میزدن تو هم دست میزدی الهی فدات بشم وقتی هم فیلم تموم شد همش میگفتی مامان خیلی باحال بود .خدارو شکر که بهت خوش گذشت.
امیر گلم دیروز هم رفتم مدرسه ات کتابها و دفتراتو دادن تا بیارم خونه جلد بکشم وسیله هاتو هم آماده کردم عزیزم دیگه کم کم به آخر تعطیلات نزدیک میشیم امیدوارم همیشه موفق و شاد باشی قشنگم