برای امیرم
امیر من میخوام بدونی تو عزیزترینی برای من گلم همیشه فکر میکردم نوشتن کار راحتیه مخصوصا بخوای برای کسی بنویسی که همه وجودته اما الان که میخوام برای تو بنویسم میبینم که کم اوردم نمیتونم پسر نازم تو با وجودت با شیطونیهات با نگاههای معصومانت به مامان امید میدی وقتی منو صدا میکنی میگی مامان همه دنیا مال من میشه . برای دخترم رها مینویسم برای رهای هفت ماهه ام برای نوگلم نازم عزیزی که با بوی تنش مامان جون میگیره گلم وقتی بعد از نه ماه انتظار خدا جون تورو به منو بابا محمد بخشید وقتی برای اولین بار تو بغلم گرفتمت و بوسیدمت با تمام وجود خدارو شکر کردم .الان که هفت ماه از تولدت میگذره وقتی تورو میبینم که به قانو قون افتادی غرق شادی میشم اخه تو تازه داری خودتو اطرافتو میشناسی اینقدر با تعجب به انگشتهات نگاه میکنی که همه رو به خنده میندازی با اون خندههای قشنگت حتی غریبها هم شیفته ات میشن فامیلو اشنا که جای خود.پدر جون (پدر مامان)با اینکه تازه جراحی قلب کرده همش سراغ تو دختر نازم و میگیره میگه رها جون منه با دیدن تو میگه زودتر خوب بشم رهارو راحت بغل کنم.امیر داداش هم تورو خیلی دوست داره .عزیزای من ببخشید که اینقدر بد نوشتم سعی میکنم از این به بعد بهتر بنویسم.