رها رها ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

شازده امیر و رها بانو

بانوی زیبایمان مروارید دار شدند

1392/5/23 18:21
نویسنده : مامان مریم
692 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستای خوبم الان کلی مطلب نوشتم که رها خانوم با بیدار شدن بیموقع و فشار دادن یه دکمه همه رو پروندش مجبورم خلاصه بنویسم چون  دیگه نمیذاره همش میاد سمتم نمیشه نوشت مشروح اخبار اینکه :

بانوی زیبایمان در تاریخ:92/4/15 مصادف با 28 رمضان ساعت 2 نیمه شب مامان متوجه مروارید دار شدن دختر گلش شد البته بانویمان هم مثل داداششون از بالا مرواریدشان نمایان شد و البته بیقراریهاش چسبیدناش به مامان به قوت خودش باقیست و پایدار و محکم اینم یه عکس از اون شبی که متوجه شدم بانو مروارید دار شده                   رها         بقیه شاهکارهای دختری اینه که قدم برداشتناش بیشتر شده دیگه راحت وایمیسه از سر و کول مبل و بابا و مامان و امیر مثل آب خوردن میره بالا اعتراض هم ثمری نداره رها کار خودشو میکنه هیچ جا هم از اثر انگشتهای ناز دخترم در امان نیست از دیدن عکس خودش و امیر روی صفحه مانیتور کلی ذوق میکنه با انگشت نشون میده و میخنده    دختر نازم به امیر میگه اَدَ دادا یعنی امیر داداش باصدای کلید تو قفل در کلی ذوق میکنه چون میدونه بابا محمدِ موقع رفتن محمد اگه بیدار باشه کلی گریه میکنهگریهگریهگریهیعنی کاری میکنه منم دلم میخواد گریه کنم اینجور وقتی تلفن زنگ میخوره تلفن رو میذاره دم گوشش کنترل تلویزیونم وقتی میافته دستش میگیره سمت تلویزیون یعنی منم میدونم اینجوری عوض میشه بعد که کانال عوض میشه ذوق میکنه حال بریم سراغ عکسا                                                                       عکس بالا مال روز عید فطره که بچه ها آماده بودن بریم خونه مادر شوهری اعظم جون                                                                یب        اینجا هم بانویمان میخواست باPSP دادایش بازی کند اما دریغ امیر نمیذاشت یه لحظه هم دستش باشه اینم ثانیه ای بود                     بی         اینجا هم رها داشت چهار دستو پا میرفت که امیر جان در عملیاتی انتحاری پرید روی رها و جفتشان ولو شدند                                  بستنی          اینجا هم بانویمان مارا در حال خوردن بستنی غافلگیر کرد و ما دیگر رنگ بستنی را ندیدیم و از اون شب متوجه شدیم که بانو هم به بستنی خورهای خانه اضافه شده اند                                          رها           این عکس پایینی هم امیر مهدی جانم با نفس عزیز دلم جلوی فروشگاه لباس نینی دایی میلادِ که به علت تغیر دکوراسیون به هم ریخته است گرفتیم عزیزای من چقدر قشنگ همدیگه رو بغل کردن     نفس         خب دیگه تو این مدتی که داشتم مینوشتم امیر هر کاری دلش خواست با رهای ما کرد الان با موهای خیس اما شانه کرده جلوی در باز کشوی بهم ریخته ایستاده اند خودتان تصور کنید دیگر با چه وضعی مواجه هستم .پست بلندی شد ببخشید دیگهقلبقلبقلبقلب

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

متین مامی ایلیا
23 مرداد 92 22:14
سلام مریم جون ممنونم ازت که به یادم بودی دوست خوبم و بهم سر میزدی

مرواریدهای دخملی مباااااااااااااااااااااارک

چقدر با نمک بستنی میخوره ادم دلش میخواد

اون عکسی که امیر جون رها بانو رو بغل کرده و قراره برید مهمونی خیلی خیلی نازه

سلام عزیزم مرسی خواهش میکنم رسم دوستی اینه دیگه گلم لطف داری
شادی
24 مرداد 92 7:47
سلام گلم. وای این دو تا وروجک چقدر خواستنی هستن.ماشالله رها خیلی بزرگ شده و چقدر شبیه امیره. مرواریدش هم مبارک.
یاد بچگی های خودم و داداشم افتادم. البته من بزرگتر از برادرم هستم.


سلام شادی جان شما لطف دارین آره همه میگن خیلی شبیه امیره مخصوصا بدون گیره مو بیشتر شکل پسراست انشاالله شما و برادرتون هم شاد باشید
الهه
24 مرداد 92 9:54
به به! هپی نیو پست خانم! چشممان روشن!
هورررررررررررررااااااااا! مبارک باشه دندونای دختر گلیمون! خیلی خوشحال شدم! انشالله به سلامتی. مبارکش باشه. چه با مزه بستنی میخوره گوگولی! کاش میشد همچین آروم و یواشکی بغلش کنم این فرشته رو. ببوسید نازنین ها رو برای ما. راستی نفس جان هم خیلی خوشگله و چهره اش خاصه. و قیافه امیر تو اون عکس فوق العاده ست!


سلام الهه جان ممنونم عزیزم شما خیلی لطف دارین ووروجکا ازطرف شما بوسیده شدند من خودم به سخصه عاشق نفسم عزیز عمه است دمرسی از لطفت گلم
آیسان مامان ماهان
24 مرداد 92 10:57
سلام سلام به شازده امیر و رها بانو جونم و مامان گلشون هر کدوم برا یکیتون[نیاشمخند]
رها جونم قدم برداشتنا ودندوناتون مبارک عزززززززززززززززیزمایشالله همش باهاشون گازای خوشبختی به زندگی بزنین..


سلام به روی ماه شما مرسی خاله مهربون انشاالله
آیسان مامان ماهان
24 مرداد 92 10:58
ای جون دلم رها جون که مخفف میکنی کلمه ها رو یادم باشه اگه مخفف کلمه ای رو خواستم مزاحمت بشم خاله


آره خاله جون اگه جای کمک خواستین رها دریغ نمیکنه
آیسان مامان ماهان
24 مرداد 92 10:59
به به به چه خوشگل شدن بچه ها برا دید و بازدید عید ..خوشبحال بابایی که چه فرشته های خوشگلی برا اومدنش چشم انتظاری میکنن


مرسی عزیزم واقعا خوشبحال بابایی
آیسان مامان ماهان
24 مرداد 92 11:01
فدای امیر جونم که همه جا حواسش به آبجی رهاش هست و مواظبه که خطری براش پیش نیادو موهای آبجیشم شونه میکشهای ول به این داداش بامرام


خدا نکنه خاله جون البته رها ار اذیتهای امیر در امانه تا زمانی که مامان حواسش هست
مامان فتانه
24 مرداد 92 11:39
مبارک باشه عزیزم....مبارکه پیشرفتاش....انشالله بقیه دندوناش به راحتی دربیاره


مرسی خاله جون انشاالله
مامان موژان
24 مرداد 92 12:02
سلام عزیزم فدای اون دخملی که داداشش بازی میکنه ودوستش داره دندون دراوردنتم مبارک


سلام خانومی خدانکنه مرسی خاله جون
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
24 مرداد 92 15:39
سلام گلم نازنینم خوبی شرمنده چند وقتی نتونستم بهت سر بزنم درگیر بودم



سلام عزیزم خواهش میکنم
مامان بهداد
24 مرداد 92 17:13
سلام ای جانم.
چشمتون روشن . مروارید دار شدن بانو گلی مبارک باشه.
ایشالا همش پوف به های خوشمزه باهاش بخوزه.
ای جانم چقدر دوتاشون مهربون و خوبن. زنده باشن.
پسرت خیلی آقاست.


سلام عزیزم مرسی انشاالله شما لطف داری گلم
الیما
25 مرداد 92 8:07
بفرمایید بستنی...
خبر بدیم به قندون....؟؟؟؟
عشق خواهرانه و برادرانشون همیشگی .....


سلام شما هم بفرماییداما اگر شما یک گاز زدید ما هم زدیم ممنونم
مامان مبينا
25 مرداد 92 21:45
وايييييييييييي كه چه لذتي داره وقتي لحظه به لحظه بزرگ شدن بچه اي كه پاره ي تنته مي بيني . مباركش باشه


واقعا تازه قدر مامانمو بیشتر میدونم ممنونم
مامان مبينا
25 مرداد 92 21:46
راستي من شمارو لينك كردم .


من هم با افتخار لینکتون میکنم گلم
مامان مبينا
25 مرداد 92 21:47
ايشالا هميشه همينطور با هم دوست باشن سواي اين آخري


خدا از دلتون بشنوه آخریه انکار ناپذیره همیشه بعد از کمی خوب بودن طرفین اتفاق میافته
عاطفه
26 مرداد 92 1:56
چه دختر و پسر خوش تیپی و ماشالله به این همه بازیگوشی دندون خانوم خانوما هم مبارک باشه. یه جوری هم بستنی میخوره که آدم هوس میکنه و فداشون بشم که انقدر خوشگل همدیگرو بغل کردن ایشالله همیشه به شادی و سلامت کنار هم باشید


مرسی خاله جون
آخ که چه پدری از ما در آورد این دندان جای شما خالی
خدا نکنه گلم مرسی همچنین
مامان پارمیدا
26 مرداد 92 15:08
مروارید دارشدن مبارکه بانو ..... اون بستنی هم نوش جووووووووووونت که انقدر با کیف داری می خوری اینا هم واسه داداشی مهربونت


مرسی خاله جون
جاتون خالی بود
ممنون از محبتتون
زهرا مامان ایلیا (شیرین تر از عسل )
27 مرداد 92 5:04
سلام عزیزم خوبی
ممنون که بهم سر زدی
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه

عزیزم بازم بهم سر بزن


سلام خواهش میکنم ممنونم
چشم حتما
مامان حنانه زهرا
27 مرداد 92 13:15
سلام گلم مروارید دارشدن عسل خاله هم مبارک بارک عزیزم.به سلامتی
ماشالله چه خواهر وبرادری اینقد دوست داشتنین که دلم خواست منم یکی دیگه بیارم
خدا خودش نگهدارشون باشه


سلام خاله جون
مرسی عزیزم
اصلا توصیه نمیکنم آدم سرسام میگیره خواهر
ممنونم کوچولوی در پناه خدا
بهناز مامی یلدا و سروش
27 مرداد 92 19:38
سلام عزیزم. کامنتت رسید ولی من فرصت نکردم تایید کنم شرمنده گلم


خواهش میکنم عزیزم آخه خیلی تعجب کردم نظر خودمو ندیدم
زهرا (گل بهشتي من)
28 مرداد 92 10:39
عزييييييزم.خدا گلاي قشنگتو حفظ كنه. من از بلاگ اليما پيداتون كردم.دختر گل شما هفت روز كوچيك تر از محمدرضاي منه.خيلي دوست دارم از تجربه هاتون استفاده كنم.مخصوصا كه تجربه دوم شماست.
با اجازه ميخوام لينكتون كنم.


سلام عزیزم ممنونم همچنین گل پسر شما هم در پناه خدا باشه خواهش میکنم اگه کمکی بتونم بکنم در خدمتم عزیزم منم لینکتون میکنم به امید دوستی بیشتر
مامان مبينا
28 مرداد 92 17:15
عزيزم خواستم برات خصوصي ارسالش كنم حواسم نبود . لطفا تو كامنتات نزارش. مرسي


سلام عزیزم
چشم تایید نکردم
من مازندرانم بابل گلم خیلی از هم دوریم ولی اگه گذرتون به شمال افتاد خوشحال میشم ببینمتون
مهسا مامان مرسانا
28 مرداد 92 20:04
عزیزمممممممممممممممممممممم

ماشاالله به هر دو

خدا براتون نگهشون داره


مرسی خاله جون
♥ نیم وجبی ♥
29 مرداد 92 0:42
رها جونم مروارید خوشگلت مبارک باشه
ای جوونم فدای این خواهر برادر که انقدر نااازن
وااای عکس آخریشون خیلللیییی محشره
زنده باشید فسقلی های با نمک


مرسی نیکو جان
خدا نکنه عزیزم ممنونم همچنین نیم وجبی شما هم سلامت باشه
شادی
6 شهریور 92 11:08
سﻻم مریم جون. کجایی خواهر؟


سلام شادی جان
مرسی که به یادمون هستی
گرفتار این دو تا ووروجکم
از یه طرف تولد امیره بعدم خرید لباس و کیف وسایل مدرسه دیگه خواهر حالا بذار آوینا بزرگ بشه درک میکنی چی میگم تازه یکی دیگه هم داشته باشی