رها رها ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

شازده امیر و رها بانو

شهریور ماه شلوغ

1392/6/13 18:55
نویسنده : مامان مریم
612 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به امیرِ شیطون و رهای ووروجکم :

شیطونای مامان الان که دارم براتون مینویسم رها جونم خوابه و امیر داره میره کلاس موسیقی وااااااااااااای این یعنی اوج آزادی مامان یعنی راحت نوشتن بدون سر و صدا استراحت کردن.ووروجکا نمیدونین چه لذتی داره همین نیم ساعت آرامش البته همینقدر بسه بیشتر از اینو دوست ندارم .

جونم براتون بگه که پریشب رفتیم برای امیر خان کیف و کفش مدرسه اشو بخریم وقتی رفتیم داخل فروشگاه امیر خان یکی دوتایی کفش پا زد بعد هم گفت اینارو دوست ندارم بعد دوباره یه چند تای دیگه هم کتونی پا زد که توشون از یکی خوشش اومد و لج کرد که همین رنگو میخوام اگه گفتین چه رنگی بود بله طبق معمول امیر خان رنگ قرمز انتخاب کرد ما هم به سلیقه اش احترام گذاشتیم با اینکه به لباس فرم مدرسه اش نمیخوره براش یه کیف هم ست کردیم با کفش و خریدیم ما اینیم دیگه پسر ذلیلیمنیشخند کار درستی نیست اینو خوب میدونم مامانا اما پسرک دوست داشت دیگه خلاصه اینکه بعدش هم رفتیم کمی لوازم تحریر گرفتیم و برگشتیم خونه از اون شب تا حالا هم مدام امیر کتونیشو تو خونه میپوشه همش دلهره دارم تا باز شدن مدارس پاره اش نکنهنیشخندنیشخنداز اونشب تا حالا هم ووروجک ما درسخوان شده و عاشق مدرسه همش سراغ باز شدن مدرسه هارو از من میگیره . به همین سادگی 6 سال از عمر و جوانیمان را ریختیم پای نینی دیروز و کودکی امروز پسرک 6 ساله مان باشد که دانشگاه رفتنش را نظاره گر باشیم و خاطراتش رابنویسیم یعنی هستم امیر؟ آخ که دیدین اون روزهای دور چه لذتی داره مامانی تو نمیدونیماچ                                                                                                       برای محمدم به مناسبت سالگرد یکی شدنمان:                                        محمد عزیزم ببخش که سالگرد یکی شدنمان تحت الشعاع تولد امیرک به فراموشی سپرده میشه همسر عزیزم بدون که حضور سبزت همیشه گرما بخش خانه و روح منه ازت ممنونم بخاطر همدلیها و صبوریها و از خود گذشتگیهات تو زندگی . رنگ سبز بودن تو همیشه برام مثل آرامشه عزیزم ممنونم بخاطر اینکه هستی .ممنونتــــــــــــم نازنیــــــــــــــــن برای همه چیز.                                                                                                            حالا از رها بگم که خیلی خیلی ووروجک شده و شیطون وااااای یه موقعهای دلم میخواد بشینم از دستش گریه کنم از بس بهم میچسبه عســــــــــــلم دیگه مثل آب خوردن راه میره به همین مناسبت پریشب برای بانویمان هم کفش خریدیم تا راحت تر آتیش بسوزاند کار جدیدش اینه که هرچی دم دستشه میذاره روی سرش مثل خانوم بزرگا . مثل فرفره هم از مبل میره بالا و لامپها رو خاموش و روشن میکنه اولین بار هم خودش خیلی ذوق کرد همون بالا خودشو تشویق هم میکردتشویقتشویقتشویق البته ناگفته نمونه که خودم هم ذوق کرده بودم اما بعدش دیگه دیدم اگه ادامه بده چیزی از لامپا نمیمونه یه کم اخمام رفت تو هم قربونش برم که حرف گوش کنه درجا خودشو کشید کنار و دیگه تکرار نکرد دختری یاد گرفته بعد از غذا دستاشو میبره بالا میگه الهی شکر تا میبینه من عصبانیم خودشو لوس میکنه میخنده که من هم بخندم اتفاقا موفق هم میشه دختر گلم از جیغ و داد میترسه برعکس امیر نقطه ضعفشو گرفته راه میر مدام در گوشش داد میزنه واقعا نمیدونم چیکار کنم هر چی هم میگم نکن گوش نمیده که نمیده همین باعث شده بانویمان اصلا آرامش نداره خبر جدید دیگه هم اینکه بانویمان چند وقتی هست که دو دندانه شده عـــــزیـــــــــــــزم ببخش که انقدر دیر نوشتم واقعا این شهریور بخاطر باز گشایی مدارس و خریدهای مدرسه و کارهای جانبی دیگه ماه شلوغیه دوستتون دارم گلهای مامان همیشه شاد باشیــــــــــــــــنماچماچماچ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامانه پارسا
13 شهریور 92 18:32
جانم عزیــــــــــــــــــــــــزم[h

لطف دارین
مامان رها
13 شهریور 92 21:33
انشالله خدا حفظشون کنه.زیر سایه پدرو مادرشون زندگی شاد و موفقی داشته باشند!


ممنونم از دعای خیرتون
شادی
14 شهریور 92 1:26
آخی مریم . از طرز نوشتنت معلومه که چقدر سرت شلوغه و گرفتاری.
من توی همین فسقلی موندم و نمی تونم تصور کنم وضعیت شماهایی که دو تا دارین چجوریه؟
حالا بعد از این که امیر مدرسه میره احتمالا باید تکه پاره های کتاب و دفتر امیرو از دست رها در بیارین.
ولی اینا هم میگذره. مواظب خودت باش گلم.


آره بخدا شادی جان
آی گفتی من دیگه نمیخوام به اون چیزا فکر کنن فکر کردن بهش هم بهم فشار میاره
قربونت برم عزیزم شما هم مواظب خودت و آوینای گلم باش
مامان پارمیدا
14 شهریور 92 15:21
عزیزم خودتو آماده کن ( البته منم همینطور) چون شنیدم که بچه ها که برن کلاس اول خیلی باید واسشون وقت بذاریم واسه کمک به انجام تکالیف و اینا اگه امیر جان مثل پارمیدای من بازیگوش باشه که دیگه هیچی . 2 تا کلمه می نویسه میره یه دور می زنه بازی می کنه بعد میاد ادامه اش !
رها جونم که ماشالله وروجکی شده ها اسفند براش دود کنید



آخ گفتی خانوم اره منم شنیدم از الان هم غصه ام گرفته بخدا با این رهای ووروجک فکر کنم داستانی داریم ما امسال اتفاقا امیر من هم دقیقا مثل پارمیدا جانه خدا به داد ما برسه امسال
عاطفه
14 شهریور 92 19:04
معلومه خیلی داره خوش میگذره
کتونی امیر و ازش بگیر بده رها ! دیگه بغل گوشش داد نمیزنه
ایشالله تنتون سالم باشه این کارها زود تموم میشه و این روزا میگذره همیشه خوش باشید


ای خواهر تا باشه از این خوشیها بابا پدرمون دراومد نوبت شما هم میشه انشاالله دور نیست بانو
اگه کتونیشو بدم به رها هیچ بعید نیست امیر بلایی سرش نیاره خواهر
آره والا یه روزی که چندان هم دور نیست همه اینها خاطره میشه ممنونم عزیزم
مامان حنانه زهرا
16 شهریور 92 12:11
میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت / میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت

میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید/میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید

روز دختر مبارک عزیزم


ممنونم عزیزم خیلی زیبا بود
مامان موژان جون
16 شهریور 92 12:15
روز دخمل قشنگم مبارک


ممنونم بانو بر دختر شما هم مبارک باشه
مامان موژان جون
16 شهریور 92 12:16
الهی عزیزم بگردم که سرت شلوغه
فدای دخملی ناز هم بشم


سلام خاله جون
خدا نکنه عزیزم
آیسان مامان ماهان
16 شهریور 92 13:09
تولد حضرت معصومه سلام الله علیه و روز دختر به گل دخملمون و مامان خانوم مهربون مبارک


سلام آیسان جان ممنون که به یادمونی بانو
مامان امیرناز
16 شهریور 92 23:22
سلام عزیزم کجایی کم پیدایی؟ کلاس اولی شدن امیرجونم پیشاپیش مبارک من حسابی برا این سال اول دلواپسم ایشالا همیشه موفق باشن دلم براتون تنگ شده ببوس فرشته هارو


سلام خانوم
از دست این ووروجکا اصلا وقت نمیکنم بیام بخدا
مرسی عزیزم منم خیلی برای امسال امیر دلواپسم مخصوصا با وجود رهای ووروجک
ما هم دلمون تنگ شده عزیزم یه برنامه ای بذاریم
مامان دنی گلی
17 شهریور 92 1:52
سلام ان شاله جوجه هات سر زده و موفق باشن امیر جون هم سال تحصیلی خوبی داشته باشه روز دخمل تون مبارک باشه (پیش ما هم بیلیین خوشحال میشیم)ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ


سلام عزیزم
ممنونم چشم میام
مامان مبينا
17 شهریور 92 12:54
واي ماماني چه كيفي مي كني با اين بچه هاي ناز .
حسابي بهت خوش مي گذره.


ای خانوم همینطوره که شما میگین بذار دومین جوجوت بیاد ببینم بازم همینو میگی
مامان مبينا
17 شهریور 92 12:56
دندونات مبارك دختر نازم.



مرسی خاله جون خیلی اذیت میشم دائم هم گریه میکنم لجباز هم شدم
مامان مبينا
17 شهریور 92 12:57
ماماني جونم سالگرد پيوند مباركتون رو بهت تبريك مي گم ايشالا هميشه با هم خوش باشين


ممنونم عزیزم لطف کردین
انشاالله شما و همسرتون و نینی هاتون هم همیشه شاد و خوش باشین
الهه
19 شهریور 92 3:38
به به! چه همه اتفاقای خوب! کلاس اولی شدن امیر خان و سالگرد پیوندتان مبارک مامان مهربون. آخ یعنی درکتون میکنم که الان چه وضعی باید داشته باشید با این دو تا نازنین شیطون. خانوم تورو خدا نذارید امیردر گوش رها داد بزنه. خدا نکرده اثر بدی میگذاره روش. میدونم میدونید ها ولی دلم چنگ شد. خانوم خوش به حالتون که چه پارتیتون کلفته و رها به اخمتون اهمیت میده! خدا همیشه کانونتون رو گرم نگه داره انشالله. میبوسمتون



مرسی عزیزم
آره بخدا میدونم که امیر نباید اینکارو بکنه اما حریفش نمیشم بخدا ببینیش متوجه میشین چی میگم طفلک رها هم از دستش جیغ جیغو شده
نه بابا هیچکدوم از ما حساب نمیبرن خواهر
ممنونم همچنین برای شما
زهرا (گل بهشتي من)
19 شهریور 92 9:45
اول سالگرد پيوندتونو تبريك ميگم.
بعدم مدرسه رفتن امير كوچولوت مبارك باشه.
اما حركتهاي اين كوچولوها دل آدمو ميبره....آدم ضعف ميكنه.كاملا حركات دخترانه س.با اخم شما ديگه كارشو تكرار نميكنه!!!!!!!!!!!!!يعني براي يه پسر هم ممكنه؟؟؟


ممنونم گلم لطف کردی
اکثرا کا راشو تکرار نمیکنه اما برای امیر هرگز اینطور نبودا امیر همیشه کار خودشو میکرد