رها و بیداری
این بار سوم که مینویسم دختر وروجکم کاری میکنه که همه میپره امیرم هم همراه باباش رفته استخر امیدوارم که بهشون خوش بگذره برای همین منو رها تنهایم رها خواب بود که گفتم بیام براشون یه کم بنویسم تا شروع کردم به نوشتن وروجک بیدار شد و نتیجه شد سه بار نوشتن بدون ثبت اینم اخرین تلاش مامان موقعی که رهارو سرگرم کرده رهای من الان چهار دست و پا میره ولی به سرعت نور سینه خیز میره الان هم جلوی میز تلویزیون داره به من لبخند ژکوند میزنه رهای من وقتی میگم بگو مامان میگی مما مم میگم بگو بابا میگی ببا وقتی هم امیرو میبینی براش دست تکون میدی و از خنده ریسه میری امیر هم خیلی دوستت داره گرچه یه موقع های هم سیخونکت میده که گریه میکنی ولی خیلی دوستت داره.دیشب هم خونه مادر شوهر خاله شفق که تازه نامزد کرده دعوت بودیم اونجا تو بغل هیچکس نمیموندی و گریه میکردی گلم الان باید برم چون تو داری بیقراری میکنی بازم میام و مینویسم.فعلافرشته های من.