شیطنت های رها بانو و داداش گلش
سلام به شما دوتا گل زندگیم که اگه با همه اذیتها و شیطونیهاتون نبودین زندگیم بی مفهوم و پوچ بود.
مثلا الان رها خوابیده منم اومدم پای نت تا ازتون بنویسم اما تا لپ تابو باز کردم امیر خان یادش افتاده که آب میخواد یا باید بپره روی مبل و سرو صدا کنه یا اینکه باید صداهای ناهنجار و جور واجور از خودش در بیاره تا رها بیدار شه و طبق معمول من به نوشتنم نرسم امیرِ دیگه کاریش نمیشه کرد. امیر جونم قربونت برم آخه این کاره مادر خوب بذار منم یه نفسی بکشم دیگه البته پسرم خیلی آقا شده مثلا امروز کلی به مامان کمک کرده خوب شیطنت هم اتضای سنته مامانی نمیشه از شما ایراد گرفت گلم ما باید اعصابمونو قویتر کنیم .
حالا بگم از رها و شیطنتهاش وااااااای داره دیوونم میکنه با این کارهاش از نظر من به شدت فضولی اما بابایی میگه نه دخترم کنجکاوه نگو فضول گلم داری دوباره دندون دار میشی از پایین اما به شدت اذیت میشی عزیزم همش بیقراری میکنی همش در این حالتییه موقعهایی واقعا کلافه میشم نمیدونم باید چیکارت کنم فقط با دیفن هیدرامین یه کم آروم میشی و میخوابی یه موقعهایی هم انقدر قیافه ات مظلوم میشه که دلم میخواد بخورمت جدیدا نیلو بهت میگه فندوق تو هم خیلی دوستش داری دیگه اینکه ا خندهات همه رو اسیر میکنی بانو اصلا اُنُق نیستی فقط بغل غریبه ها نمیری خوب حق هم داری نمیشناسیشون دیگه دختر گلم یاد گرفته میره در کابینت هارو باز میکنه و جلوشون وامیسته منو نگاه میکنه ببینه عکس العملم چیه اگه بخندم که وای به روزگارم اگرم نه که اینقدر نگام میکنه تا خودم برم بگیرمش در هر صورت فرقی نمیکنه دیشب موقع خواب خوابت نمیبرد همش می افتادی روی مامان اول یه کم عصبانی شدم اما بعدش باهات بازی کردم تو هم خوشت اومد هی انگشتتو میکردی تو چشمم یه دفعه که با اخم نگاهت کردم طوری خودتو لوس کردی و سرتو گذاشتی رو سرم که دلم میخواست بخورمت قربون ماما گفتنت برم من حالا بگم از غذا خوردنت بانو بدک نیست خیلی بهتر از امیری اگه گرسنه ات باشه غذاتو کامل میخوری اما میوه اتو قبلا بهتر میخوردی الان به اون صورت میلی به میوه نداری که منو خیلی ناراحت میکنه انشاالله که زود زود میوه ات هم خوب میخوری میخواستم عکس هم براتون بذارم اما از اونجایی که امیر عاقبت به مقصودش که بیدار کردن رها بور رسیده و الان هم رها یکسره ماما ماما گویان بهم چسبیده عکسو میذارم برای بعد فعلا