یه پست از بوی ماه مهر و کلاس اولی شدن پسر نازم تا 1 سالگی بانویمان
سلام به ستاره های نازم :اول ازتون معذرت میخوام که انقدر دیر اومدم برای نوشتن بعد کلاس اولی شدن پسرکم رو بهش تبریک میگم انشاالله که سال به سال شاهد موفقیتها و پیشرفتهات در همه مقاطع زندگیت باشم مامانی بعدم تولد رهای نازم رو بهش تبریک میگم دخترک مهر ماهی من تولدت مبارک مامانی خیلی زود یکسال گذشت و تو الان با وجودت و شیطنتهات یه صفای خاصی به محیط خونه امون میدی بانو تولدت با تاخییر مبارک انشاالله همیشه شاد باشی امیر و رهای عزیزتر از جانم انشاالله که مامانو میبخشین چون این پست رو هم برای کلاس اولی شدن پسرکم و هم یکساله شدن دخترکم دیر مینویسم آخه مامان جان هم شهریور خیلی شلوغه هم مهر چیکار کنم والا فکر میکردم مدرسه ها باز بشه ما راحت میشیم اما اول گرفتاریه بخدا همش باید تو راه مدرسه و خونه باشی . اولبنویسم از کلاس اولی شدن پسر نازم: گل پسرمون امسال فقط روز اول مدرسه یه کوچولو ناراحتی کرد بعدش دیگه مثل آقا نشست سر کلاسش و من فقط 2 روز اول مدرسه همراهش بودم از روز سوم خوودش با بابایی میرفت و میومد البته تنهام نمیذارینهای که از پارسال میگفت به قوت خودش باقیه اما یه کوچولو کمتر شده حالا بریم سراغ درس و مشق پسرک که هی بدک نیست ولی پدرمون در اومده با این رهای ووروجک سر برمیگردونی لوازم مدرسه امیر دستشه و راه افتاده به همراه سر و صدای شادی که از خودش در میاره اما من نمیدونم این مربیهای کلاس اول واقعا چه انتظاری از یه بچه دارن آخه اگه بچه همه کارو بلد بود برای چی پس اومد مدرسه البته پسرم تو مدرسه خیلی خوبه فقط خانوم مربیشون میگن یه کمی دستش کنده نسبت به بچه های دیگه باید تمرینش بیشتر باشه اونم چشم انقدرم که خدا برکت کیف مدرسه اتشون سنگینه که بچه خودش نمیتونه بلند کنه اونوقت آقایون مدیر تا بابای بچه رو کیف به دست میبینن میان میگن آقای پدر لطفا کیفو بدین خودش بیاره نمیدونم واقعا بچه ها اینجوری مسئولیت پذیر میشن یعنی؟در هر صورت امیدوارم موفق بشی امیر گلـــــــــــــــــــــــــــــم حالا از رها خانوم بلا بگم: آخ بانو اگه بدونی چه سِرتِقی شدی این روزها یه کم به مامان رحم میکردی یعنی آرامش تا زمانی حکمفرماست که شما خواب باشی بعد از بیداری همش صدای جیغ و گریه شما و امیر تو خونه طنین اندازه خدایا بخاطر این سر و صداها شکرت ممنون که مارو لایق دونستی.به همه اونای که این فرشته هارو تو خونه اشون کم دارن نظری بنداز خدا جونم. تولد رها گلی ما امسال و هرسال مقارن میشه با بازگشایی مدارس امسال که نشد برای بانوی گلمان تولد بزرگ بگیریم تا سالهای بعد خدا چه بخواهد امسال بخاطر تولد دخترکمان 2 بار خانواده های دور افتاده از هم در این زمانه را گرد هم جمع کردیم 1بار هفته قبل 4شنبه خانواده آقای پدر مهمانمان بودند و دیشب هم خانواده مامان همش هم شد 4شنبه بخاطر مدرسه امیر دلبندمان هر دوبار هم به شما ووروجکا که خیلی خوش گذش البته هفته قبل بیشتر چون خانواده بابا همه پسر دارن فقط بانویمان دختر است که پسرها دوره اش کرده اند کادوهای عموها و عمه و پدر بزرگ همه نقدی بود بعلاوه عمو علی و عادله جون زحمت کشیده بودن برای امیر گلمان هم یک سری لوازم تحریر و کلاسور هدیه آوردند دستشون درد نکنه .اما طرف مامان پدر جون و مامان نسرین هدیه شون نقدی بود دایی میلاد و حمیده جون یک ست لباس ورزشی پوما و یک دست لباس عروس ناز زحمت کشیدند خاله شفق و عمو بهادر هم یه سارافون قشنگ و خاله نیلو جون هم یه گوشی و کلاه که خیلی به ووروجکمان میاد مامان و بابا هم یک زنجیر و دستبند سِت گرفتند .بانو جان ببخش بخاطر نگرفتن تولد بزرگ انشاالله سالهای بعد جبران میکنیم. تمام عکسها رو هم سعی میکنم بعدا براتون بذارم. بانو جان سه دندانه شدنت هم مبارک.عکس رها جونم تو متولدین 5 مهر امیر و رهای ووروجک بدون ذره ای آرامش اینم یه عکس سه تایی که اول تا آخرش همینو تونستیم بگیریم که الان میبینین آخ من که الان دارم عکساتونو نگاه میکنما مردم از خنده یعنی رها تو هیچکدوم از عکساش آروم ننشسته دائما داره ورجه وورجه میکنه دیگه زیاد نوشتم تا پست بعدی فعلا بای بای