رها رها ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

شازده امیر و رها بانو

نگرانم دلم گرفته

1392/8/28 1:48
نویسنده : مامان مریم
583 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دو تا گل قشنگم :دیر وقته و شما خوابیدین عزیزای دلم نمیدونم از چی یا از کی باید شروع کنم فقط میدونم خیلی نگرانم خیلی دلگیرم خسته ام میدونم نباید این چیزارو اینجا بنویسم اما نتونستم جلوی خودمو بگیرم یه جورای اینجا بهم آرامش میده دیشب خواب دیدم با پای خودم دارم میرم توی قبر قبری که دهنه اش باز نبود از بغل باید میرفتم توش مهراسا جون و خاله نیلو پیشم بودن همش میگفتن خدارو صدا کن خدا دوستت داره وقتی میخواستم برم توش اومدم از نیلو خداحافظی کنم که بهم خندید و گفت تو دوباره میای پیشمون وقتی داشتن قبر رو میبستن از ترسم از خواب پریدم نمیدونم چرا این خواب و دیدم نمیدونم خدا میخواست بهم چی بگه اما عجیب رفتم تو فکر فکر اینکه بدون من شما ها چه بلای سرتون میاد نمیتونم بنویسم همش چشام پر از اشک میشه خیلی دوستتون دارم عزیزای دلم امیدوارم خدا همیشه حافظ و نگهدارتون باشهماچماچحالا بریم سراغ وقایع این چند وقته.                                          امیر قشنگم سلام مامانی نمیدونم کی این وبلاگ و خاطراتتو میخونی اما بذار از این روزهای کلاس اولی و بحرانهای الانت برات بگم مامانی خیلی نگرانتم نگران درسات آینده ات کارت همه چیت نگرانم میکنه نمیدونم چرا شاید زیادی حساسم دلم میخواد هر چیزی اراده میکنی داشته باشی اما یه موقعهای واقعا زوده تا وقتی تو خونه هستی و باهات کار میکنم خیلی خوبم اما وقتی میری مدرسه و برمیگردی یا وقتی خودم میام با مربیت صحبت میکنم خیلی نگران میشم حتی گاهی اوقات استرسم رو به تو هم منتقل میکنم چون مربیت میگه عالی نیستی و من میخوام که عالی باشی نوشتنت عالی شده دیگه مثل قدیم زود خسته نمیشی اما روی تشخیص صداها یه کم مشکل داری و هنوز خوب اعداد رو نمیشناسی خوب میشماری اما برای خوندن و تشخیص عدد ها مشکل داری عزیزکم میدونم که مامان توقعش خیلی زیاده مادر اما دلم خیلی کوچیکه دلم میخواد پسر باهوشم بهترین باشه میخوام وقتی میام تو مدرسه مربیت بگه امیر عالی بود نگه همش ساکته جواب نمیده راستی حروف ب *ت*د* س *او* رو هم یاد گرفتی تا عدد 9 رو هم همینطور اولین املاتو هم نوشتی که بعدا عکسشو میذارم الان ندارم ماه من ببخش که گاهی اوقات خَشن میشم  ازت خیلی معذرت میخوام و میدونم که باید رو خودم کار کنم تا زیاد عصبانی نشم عاشقتم مامانی تویی که درکت خیلی بالاست این روزا تا بهت میگم فدات بشم یا قربونت برم درجا میگی خدا نکنه و بوسم میکنی حتی گاهی اوقات عصبانی میشی و بهم میگی انقدر نگو فدات بشم.

حالا از رها گلی بگم که مارو دیوونه کرده با کاراش مامان جان از صبح که بلند میشی آرامش نداری همش هم روی میز ناهار خوری و اوپن در رفت و آمدی مادر اصلا هم پایین راه نمیری که خدایی نکرده پاهای ناز و کوچولوت بوی خاک نگیرهنیشخندچشمک اتفاقا دقیقا روز اول محرم وقتی داشتی بالای اوپن رژه میرفتی یهو تعادلت رو از دست دادی و با مخ پرت شدی پایین من که نمیدونستم باید چیکار کنم همش جیغ میزدم و خدارو صدا میزدم اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم انقدر که هول شده بودم فقط تورو بغل کردم و دور خودم میچرخیدم تازه وقتی از دماغ و دهنت هم خون زد بیرون داشتم سکته میکردم بعد از 10 دقیقه یه کم آروم شدی اما همچنان از گریه سکسکه میکردی الهی بمیرم خیلی دردت اومد اما وقتی بابا و امیر اومدن دیگه خوب شده بودی و میرفتی بغلشون بهشون میخندیدی میخواستم ببرمت دکتر اما بابایی به عمو وحید زنگ زد و حالت رو گفت عموت گفت اگه بی حاله یا خوابالوده یا حالش بهم میخوره ببرش اسکن کن اگر نه الکی بچه رو نبر زیر اشعه ما هم دیدیم شما خدارو شکر خوبی تا 2 ساعت بعدش نخوابوندمت اما بعدش خوابیدی همون شب هم پدرجون محمود و مامان نسرین و خاله شفق و شوهرش برای دیدن شما اومدن که ببینن سالمی و خیالشون راحت بشه چون به حر من اطمینان نداشتن .خیلی شیرین شدی مامان جان طوری که هرکی میبینتت میگه براش اسپند دود کنین درجا به دل همه میشینی تا میگم رها مامانو بوس کنه لبای قشنگتو باز میکنی باصدای اُمهههه دنباله دار میچسبونی به صورتم یعنی بوسیدیم تا کار اشتباهی میکنی خودتو لوس میکنی میخندی یا میای بوسم میکنی که اخم نکنم خیلی زرنگی عسلم عاشق داداش امیر وقتی میگم صداش کن میگی اَاَاَ میگم اَمیر میگی اَیی وقتی میگم آب میخوای سرتو تکون میدی یعنی آره عاشق آیفونی و بینهایت از آسانسور میترسی نمیدونم چرا اما تا میریم تو آسانسور گریه میکنی حالا بریم سراغ عکساتون که جمعه گذشته تو آلاشت گرفتم البته با گوشی ببخشید کیفیتش پایینه  عکسارو بعدا میذارم چون توی ووروجک الان بیدار شدی و با کلی ذوق اومدی پیشم شکلات مامان شبتون بخیر

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (21)

آیسان مامان ماهان
28 آبان 92 10:49
سلام خانوم خانوما،هستیم خدمتتون عزیزمآره خدا رو شکر منم حس مادری رو چشیدمقربون محبتت عزیزم لطف داری
مامان مریم
پاسخ
قربونت برم انشاالله که همیشه شاد و خوش باشین
آیسان مامان ماهان
28 آبان 92 10:51
ای فدای تو گلم بشم،دشمنات بمیرن،خواب زن چپه اصلا فکرم بهش نکن...نفس بود رد شد یه اسپندی دود کن
مامان مریم
پاسخ
خدا نکنه عز یزم ممنوم چشم اسپند هم دود میکنم
آیسان مامان ماهان
28 آبان 92 11:08
واااااای خانومی چقد حساسین شما؟؟؟مگه خودمون از اولش علامه دهر بودیمکم کم عالی عالی میشه ،عددها و حروفارم میشناسه...اتفاقا اونا که دیرتر یاد میگیرن ،دیرترم فراموش میکنن
مامان مریم
پاسخ
نه بخدا همه اینارو میفهمم انشااالله که همینطوره که شما میگین خدا کنه همینطور باشه خدارو شکر الان بهتره
آیسان مامان ماهان
28 آبان 92 11:13
مامانی مامانا با خشن بودن و مهربون بودنشونه که دلواپسیاشونو نشون میدن..امیر جونمم اینو میدونه مگه نه امیررررررم؟؟
مامان مریم
پاسخ
سلام آیسان خانوم مهربون ممنونم از دلداریت و درکت انشااله که امیر هم میفهمه
آیسان مامان ماهان
28 آبان 92 11:15
ای ول رها جووووووووووووونمخاله مگه جوجه مرغی که همش رو در و دیواری
مامان مریم
پاسخ
ای خاله جان از اونم بدتره تو خونه ما رها معروف به فندوق آکروبات بازه از بس حرکات آکروباتیک از خودش نشون میده
آیسان مامان ماهان
28 آبان 92 11:20
وای خدای من رهااااااااااااااا دیگه از این کارا نکنیاااااااااااا
مامان مریم
پاسخ
ما همچنان میگیم انشاالله که تکرار نمیشه
مامان حنانه زهرا
28 آبان 92 13:19
عزیزدلم این خوابا رو به فال نیک بگیر وخودتو نگران نکن.ما مامانا کلا دوست داریم فکر وخیال بکنیم ویه بهونه ای واسه نگرانی داشته باشیم. ایشالله هم خودت سلامت باشی هم دتا قند عسلات وبابای خوبشون
مامان مریم
پاسخ
سلام خانومی چشم سعی میکنم انشاالله که همش خیره واقعا با این که ما مامانا کلا خیلی فکر و خیالی هستیم موافقم ممنونم عزیزم امیدوارم شما و خانواده اتون هم در پناه خدا شاد و سلامت باشین
الهه
28 آبان 92 23:24
عزیزززززززززززززززم حتما خیلی با استرس و فکر و خیال و نگران میخوابی الهی بگردم چقدر باید ترسیده باشین انشالله خیره خدا مهربونه و این خواب فقط و فقط مال عشق و نگرانی بیش از حد برای بچه هاتونه. مریم جان میخوام جسارت کنم ، بی ادبی کنم و ازت خواهش کنم برای عالی بودن خودت و امیر رو تو فشار نگذرا. بچه ها ضامن میزان توقع ما نیستند. چون ما ایده آل وبهترین رو میخواهیم که نمیشه اونا تاوانش رو بدند. تازه وقتی بچه تو فشار باشه نتیجه عکس میده. بهش افتخار کن و این رو بهش منتقل کن که بهش افتخار میکنی حتی اگر بدترین شاگرد کلاس باشه. یه بچه حتی اگر مطلقا بی سواد باشه میتونه خوشبخت بشه ولی بچه اگر احساس کنه مورد پذیرش نیست اعتماد به نفسش رو از دست میده وای تو رو خدا خونه رو یه جوری بچینید رها نتونه بره بالای اوپن. الهی بگردم خونریزی کرد دماغ دهنش؟ آخی چی کشیدی و چی کشیده طفلک. وای امان از سختی های نگهداری از بچه ها.خدا حفظ کنه ناز گلهات رو. لطفا خیلی خیلی مواظب خودتون باشید بچه ها بیش از هر چیزی به پدر مادر شاد و سالم نیاز دارند. هم به خاطر خودتون هم به خاطر بچه ها بیشتر به خودتون برسید.
مامان مریم
پاسخ
سلام الهه خانوم مهربون ممنونم خدا نکنه استرس مال یه ثانیه اشه خواهر انشاالله خواهش میکنم عزیزم این حرفا چیه من سعی میکنم بخاطر خودم امیر و تحت فشار نذارم اما یه موقعهای که یه سوالو بعد از 10 بار حل کردن باز غلط جواب میده ها واقعا اعصابم به هم میریزه اما حق با شماست سعی میکنم از این به بعد بهش فشار نیارم ممنونم از راهنماییهاتون دوست خوبم حتما به توصیه های خوبتون عمل میکنم باید بیشتر رو خودم کار کنم امیر که هنوز بچه است
زهرا (گل بهشتي من)
29 آبان 92 11:52
خدا همه بچه ها رو برای پدر و مادرشون حفظ کنه.......وخدا سایه هیچ پدر و مادری رو از سر بچه ش کم نکنه.
مامان مریم
پاسخ
سلام زهرا جان ممنونم انشاالله واقعا بچه ها با پدر و مادرشون پر و بال میگیرن خدا هیچ بچه ای رو یتیم نکنه
مامان سها
29 آبان 92 18:56
ایشالا که خیره مامانی مواظب دخملی گلمون باشید...بس که بلان این دخملا
مامان مریم
پاسخ
ممنونم خانومی انشاالله چشم حتما راستی آدرس وبلاگتونو نذاشتین هر چی میام ارور میده
شادی
30 آبان 92 0:18
وای خدا. چقدر خدا بهش رحم کرده. ایشالله بلا به دور باشه. یک صدقه بده مریم جون.
مامان مریم
پاسخ
سلام شادی عزیزم آره واقعا خدا بهمون رحم کرد ممنوم عزیزم چشم صدقه هم داده شد
مامان آرتا و آرتین
30 آبان 92 10:08
دوست خوبم خدا نکنه دلگیر باشی عزیزم گاهی اوقات پیش می آد آدم خسته می شه واحساس می کنه همه چیز یکنواخت وتکراری شده ولی خدا رو شکر گذرا است و حس خوب زندگی دوباره بر می گرده امیدوارم همیشه سلامت باشی و لبت خندون باشه مامانی مهربون خودت بهتر می دونی که ما رکن اصلی خانواده هستیم و سلامت خانواده به سلامتی ما مامانابستگی داره پس مراقب خودت باشه بابت درس امیر جون هم خودت رو ناراحت نکن ایشالله بهتر می شه عزیزم حال رها جون چطوره؟ خدا شکر که بخیر گذشته خدای مهربون خودش مراقبشونه و خفظشون می کنه
مامان مریم
پاسخ
سلام مهسا جان ممنونم از درکتون واقعا یه موقعهای بدجوری خسته میشم ممنونم عزیزم واقعا اگه ما مامانا نباشیما نمیدونم چه بلای سر این بچه ها یا حتی زندگیمون میاد از نظر درسی هم خدارو شکر امیر بهتر شده ممنوم از لطفتون
مامان امیرناز
3 آذر 92 12:28
سلام نازنینم چه خوابی بود اما گلم بد به دلت راه نده صدقه بده ایشالا خیر امیرجونم اذیت نکن پسرا همینن ایشالا هر چی میاد بهتر میشن چون سربه هوان کمتر تمرکز دارن خودت و اذیت نکن دلم براتون تنگ شده حسابی رهای خوشگلم ببوس
مامان مریم
پاسخ
سلام سمیه جون خواب بدی بود اما گذشت چشم خانومی صدقه داده شد انشاالله بخدا دوست ندارم اذیتش کنم اما دست خودم نیست خدارو شکر خیلی بهترر شده ما هم دلتنگتونیم بیایین پیشمون بچه ها هم هم دیگه رو ببینن براشون بهتره
مامان پارمیدا
5 آذر 92 11:14
عزیزم همیشه خواب رو به خیر تعبیر کن این خواب هم خیره انشالله . من همیشه اینجور چیزایی که تو خواب می بینم فکر می کنم اینها از استرس ها و نگرانی های روزانه ماست که شب اینطور تو ذهنمون میاد . ما مامانها هم که دیگه می دونی واسه همه چی نگرانیم و حرص می خوریم . انشاالله سایه تون 120 سال بالای سر بچه ها باشه . رها گلی رو ببوسید خیلی تو این سن مراقبت می خواد خدارو شکر اتفاق بدی نیفتاد واسش . صدقه بدید حتما . امیر جان هم خوب میشه . کم کم رو غلطک می افته خیلی در حضور خودش استرس نداشته باشید که اون هم نگران و مضطرب بشه .
مامان مریم
پاسخ
سلام خانومی چشم انشاالله که خیره واقعا از بس ما مادرا استرس داریم بخدا ممنونم دوست خوبم رها هم بوسیده شد از طرف شما خدا رو شکر الان خیلی بهتره
الهه
12 آذر 92 2:05
کجایی شما پس خانوم؟ نگرانتونم
مامان مریم
پاسخ
اومدم الهه جان از دست این ووروجکا هیچ وقتی برام نمیمونهممنون که به یادمونین
عاطفه
12 آذر 92 16:01
دوستم ؟ کجایی پس ؟
مامان مریم
پاسخ
سلام عاطفه خانوم گل ما که هستیم زیر سایه شما شما کجایین دوست جون کم پیدایین خوبین؟
مامان محمد و ساقی
13 آذر 92 21:33
سلام مریمجون خوبی عزیزم ببخش گلم که زیاد فرصت نمی کنم بیام پیشتون اول از همه امیدوارم که خوابت تعبیر خوبی داشته باشه.گاهی اوقات برای همه ی ما یه تلنگری لازمه که بدونیم هممون مسافر هستیم ولی امانت هایی به ما سپرده شده که ما اول باید به ثمر رسیدن گلهامون رو ببینیم از قدیم گفتن خواب زن چپه امیدوارم شازده امیر هم تو درسهاش موفق باشه.زیاد سخت نگیر هنوز تو ماههای اول در مورد رها جون خیلی ناراحت شدم.خدا به خیرگذروند.پیش میاد برای همه ی ما.خدا رو شکر که چیزی نشد. ببوس گلهای نازتو و مراقب خودت باش
مامان مریم
پاسخ
سلام مینا جون خواهش میکنم الان همه به نوعی گرفتارن عزیزم انشاالله که خوب و سلامت باشین ممنونم انشاالله واقعا تلنگر لازم داریم اما اینجوری بخدا شوکه از تلنگر گذشته بانو نمیخوام در مورد امیر زیاد سخت گیری کنم اما نمیشه در مورد رها هم فقط خدا بهمون رحم کرد ممنونم عزیزم از حضورتون
الهه
14 آذر 92 0:18
خانوم جان هر چی ما صبر میکنیم از شما خبری نیست، آخه کجایید دوستم؟
مامان مریم
پاسخ
اومدم
رها
18 آذر 92 10:42
خوابت که ایشا... خیره ، همیشه بعد از خواب یه صلوات بفرست و برو دست و صورتت و بشور و خوابت و واسه آب تعریف کن آب انرژه خوبی بهت میده و اینکه الان سی دی درسی زیاد هست بیرون ، یه نیم ساعت وقت بذار و ازین سی دیا نشون امیر بده ، ضمنا الان خیلی از بچه ها اینجوری هستن و دلیل نمیشه که نگران باشی بعضی از معلما زیاد شلوغش میکنن ، شاید اصلا رفتار این معلمه خوب نیست که امیر اونجا ساکت میشه ، واگرنه من که تو عکسا امیر و شیطون میبینم به هر حال نگران نباش و خودت با امیر حرف بزن ، شاید یه چیزی باشه که امیر خودش بتونه حلش کنه
مامان مریم
پاسخ
آره عزیزم من شنیدم که باید اینکارارو کرد ممنونم از توجه ات ممنونم عزیزم یه سی دی جدید درسی برای امیر گرفتم خدا رو شکر خیلی بهش علاقه داره مربیش هم ازش راضیه خدارو شکر