تنهای تنها
سلام به ووروجکای نازم تنهای تنها سحری خوردن ونیت روزه کردن اصلا به آدم نمیچسبه بابایی که روزه میگیره حالش بد میشه نمیتونه ترجیحا روزه نمیگیره و الان من یه مامان تنهام که دترم سحری میخورم تا روزه بگیرم این شبها با سکوتش اگرچه خوبه اما نمیچسبه دلم هوای قدیم رو کرده سحری های دوره همی با مادرجون و بابا و مامان و بچه ها اون روزا که قدرشونو نمیدونستم و مثل باد رفتن روزای که از مامانم میپرسیدم مامان ماه رمضون کی میاد اما الان مثل برق و باد روزها و ماهها میگذرن یادشون بخیر قدیما الان من یه مامان تنها و دلگیرم خیلی دلگیر و چه سخته که نذارم کوچولوهام بفهمن که مامانشون احساس خستگی میکنه از زندگی کردن و نفس کشیدن و اگه هستم فقط وفقط بخاط...
نویسنده :
مامان مریم
3:54